عیسی را دیدند که ازخانه زن فاجره ای به درمی آمدگفتند: یاروح الله!این نه جای تواست کجا افتادی تو بدین خانه؟
گفت: ماسحرگاهان به درآمدیم تا به صخره رویم وبا خدا مناجات کنیم راه شاهراه برما بپوشیدند. افتادیم به خانه این
زن وآن زنی بود دربنی اسرائیل به ناپارسایی معروف آن زن چون روی عیسی دید دانست که آنجا تعبیه ای است
برخاست ودرخاک افتاد. بسی تضرع وزاری کرد وازآن راه بیوفایی برخاست و درکوی صلاح آمد. گفتند: یاعیسی
مامیخواستم که تواین زن رادررشته دوستان ما کشی ازاین جهت آن راه بر توبگردانیدیم.