... گفت هیچیک ازغزلیات شماپایه صحیحی نداشته ابتدا ازعشق بعدازوصال سپس ازفراق سخن گفته
آنگاه به تصوف پرداخته بلافاصله درصفت شراب شعرگفته پس ازآن به زهادتاخته بالاخره ازبیوفائی دنیا
سخن میگویی این تلون درشاعری پسندیده نیست ودور ازقانون فصاحت است غزل خوب آنستکه از
ابتدا تا انتها درموضوعی واحد ولی با رنگ آمیزی گوناگون ساخته شود خواجه در پاسخ گفت کلام
مبارک عین صدق وصوابست ولی چکنم که با تمام این معایب شعرحافظ بلافاصله پس از انشاد باطراف
واکناف رفته ودهان به دهان گشته وبه شهرها وکشورهای دیگر مسافرت میکند اما اشعار دیگران
با تمام صنایع وبدایع ازشهرخودشان قدمی فراتر نمیرود شاه شجاع ازین پاسخ که گذشته ازعمادشامل
اشعار خود او هم میشد بیش ازپیش رنجیده و بازردن خواجه تصمیم گرفت قضا را درآن ایام ......
(ادامه دارد)
بنام حضرت دوست
آورده اند که عماد فقیه کرمانی گربه ای تربیت کرده بود که چون به نماز می ایستاد
گربه نیزبه اواقتفا جسته رکوع وسجود میکرد شاه شجاع این رادلیل برکرامت عماد
دانسته وبه اوارادتی بی اندازه یافت ولی این عمل ازنظردوتن ازشعرای بزرگ آن زمان
دورنماند یکی عبید زاکانی که قصه موش و گربه را ساخت ودیگری خواجه حافظ که
این غزل را درباره او سرود:
صوفی نهاد دام وسرحقه بازکرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه درکلاه
زیرا که عرض شعبده بااهل رازکرد
ا ی کبک خوشخرام کجامیروی بایست
که گربه عابد و زاهد نماز کرد .......
شاه شجاع ازتوهین خواجه به مرشد ومرادخوددرغضب شدوخواجه را مخاطب ساخت و...
(ادامه دارد)
